پیشبینی احتمالی معماری تا سال ۲۰۵۰
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۶۵۴۲۶
اگرچه معماری به شیوه طراحی فیزیکی سازهها اشاره دارد، با این حال روشهای مختلف فرهنگی و اجتماعی زندگی بشر را به تصویر میکشد که همزمان با تغییر سبک زندگی مردم، تحولات بیشماری را در آینده تجربه خواهد کرد.
به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، بسیاری از مورخان از طریق مطالعه سبک معماریها در شهرهای مختلف جهان، به شیوه زندگی مردم در هر دوره تاریخ پی میبرند و حتی میتوانند از فرهنگ حاکم بر زندگی هر قوم باخبر شوند، ضمن اینکه آگاهی از مذاهب و سنتهای بشر از طریق معماری تا حد زیادی قابل حدس است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینترنت اشیا، طراحیهای پارامتریک، هوش مصنوعی، رباتیک، فناوری پرینتر سهبعدی، کلاندادهها و واقعیت مجازی سراسر زندگی امروز بشر را در بر گرفته است، ضمن اینکه فرصتهای جدیدی را پیش روی طراحان شهری قرار داده است. این فناوریها، معماران را قادر میکند بهتر و هوشمندانهتر به طراحی شهرها، سازهها و فضاهای عمومی بپردازند و حتی به پیشبینی معماری در چند دهه آینده نیز کمک خواهد کرد.
بدیهی است که اثربخشی این رویکردها برای طراحی شهرهای امروز و پیشبینی معماری آینده زمانی اثربخشتر خواهد بود که معماران هر چه بیشتر از آنها در طراحیهای امروز بهره بگیرند و به تجزیه و تحلیل تأثیر آنها بر حل مشکلات کنونی شهرها بپردازند.
شهرهای هوشمندگزارشها حاکی از آن است که جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ از ۱۰ میلیارد تجاوز خواهد کرد که این رویداد از اکنون یک هشدار جدی برای معماران جهت تأمل در مورد شیوههای طراحی شهرها وسازهها به شمار میرود. معماران برای حل مشکلات احتمالی که در آینده و به دنبال افزایش جمعیت در شهرها به وجود خواهد آمد، به طراحی شهرهای هوشمند خواهند پرداخت که در آنها، خدمات عمومی به بهترین شکل ممکن در اختیار تمام شهروندان قرار میگیرد.
نئوم در عربستان یکی از بهترین نمونه شهرهای هوشمند جهان محسوب میشود که در آن از کلان دادهها و هوش مصنوعی برای ایجاد بهترین شرایط زندگی شهروندان بهره گرفته خواهد شد. بدیهی است که مفهوم شهرهای آینده تا حد زیادی مبتنی بر عملکرد یک اکوسیستم دادهمحور است که در آن هر گونه تعامل در زمان واقعی ثبت میشود و برآورده کردن نیازهای شهروندان نیز از طریق رویکردهای تکنولوژیک صورت میگیرد.
بعضی از مهمترین مفهومهای شهرهای امروز توسط بسیاری از محققان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است تا به دنبال آن جابهجایی شهری، رفاه شهروندان، نحوه طراحی سازهها، تغییر در میزان استفاده از فضاها طی بازههای زمانی مختلف و در نهایت، یکپارچهسازی فرهنگها و جوامع مختلف تا چند دهه آینده پیشبینی شود. علاوه بر این، گرایش کنونی مدیران و مردم به اتخاذ روشهای پایدار در زندگی، ایجاد شهرهایی پایدارتر و سبزتر را در آینده به دنبال خواهد داشت، ضمن اینکه فناوری و انرژی تجدیدپذیر نیز بخش اعظم معماری شهرهای آینده را از آن خود خواهد کرد. بسیاری از کارشناسان پیشبینی کردهاند که شهرهای آینده به واسطه کم بودن فضا، به شکل آسمانخراشهایی پوشیده در مزارع سبز خواهد بود که از سبزیجات آنها برای رفع نیازهای خوراکی ساکنان بهره گرفته خواهد شد.
کارآمدی انرژیتغییرات اقلیمی یکی از مهمترین بحرانهای امروز زمین و زندگی بشر بهشمار میرود که معماران و مدیران شهری را به تلاش برای یافتن رویکردهایی جهت کاهش اثرات آن سوق داده است. گزارشها نشان از آن دارد که ۳۸ درصد از انتشار کربن، به عنوان عامل اصلی تغییرات اقلیمی، بر اثر انرژی مورد استفاده در ساختمانها و فرآیندهای عمران شهری تولید میشود که بهرهگیری از انرژی تجدید برای این منظور میتواند، اثرات این گاز را در افزایش دما به حداقل برساند. امروزه مدیران و متخصصان بیش از گذشته از این واقعیت آگاه هستند و عزم خود را جزم کردهاند مصرف انرژی شهری را کاهش دهند و نیروی تجدیدپذیر را جایگزین آن کنند که همواره بر این گرایش افزوده میشود.
تولید تکنولوژیک مواد ساختوسازبر اساس تحقیقات مختلف، هر ساله حدود ۳۰ میلیارد تن بتن برای احداث پلها، جادهها، آسمانخراشها، سیستمهای آب و فاضلاب و سایر سازههای شهری مورد استفاده قرار میگیرد و به همین دلیل، سطح سخت این ماده، بخش بزرگی از زمین را در خود محصور کرده است. بدیهی است که بتن و آسفالت نقش مهمی در انتشار گازهای آلاینده ایفا میکند و از این طریق، تغییرات اقلیمی و آلودگی هوا را تشدید میکند. البته مدیران امروز از حقیقت این امر بیش از قبل آگاه شدهاند و در تلاش هستند از استراتژیهای دیگری برای سنگفرش معابر یا پوشش سازهها بهره بگیرند و از این طریق، اثرات بتن و آسفالت را بر آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی به حداقل برسانند. در این راستا، مدیران و مهندسان عزم خود را جزم کردهاند از رویکردهای تکنولوژیک برای تولید مواد دوستدار محیط زیست استفاده کنند و از این طریق، پایداری شهرها را در آینده افزایش دهند. همچنین، بازیافت مواد ساختمانی برای استفاده دوباره آنها در ساختوسازهای شهری میتواند انتشار کربن را به طور قابلتوجهی کاهش دهد و از این طریق به ایجاد شهرهای پایدارتر در آینده منجر شود. از سوی دیگر، پوشش نماهای ساختمانی با باغهای عمودی از دیگر روشها برای کاهش استفاده از بتن و آسفالت در سازهها بهشمار میرود که علاوه بر به حداقل رساندن بهرهگیری از این مواد، گیاهان و سبزیجات به کار برده شده برای ساخت دیوارها از طریق جذب دیاکسید کربن به کاهش آلایندههای موجود در هوا کمک میکند.
زندگی بر مریخانسانها برای مدت طولانی در حال کاوش در مریخ بوده اند؛ از فرود اولیه روی مریخ در سال ۱۹۷۱ تا استقرار اولین فرودگر در سال ۱۹۹۷، تحقیقات همواره با اهداف متعدد برای استعمار مریخ انجام شده است. در بحبوحه پژوهشهای کشف فضایی، اغلب شرکتهای فضایی نهتنها معماری فرازمینی را مفهومسازی میکنند، بلکه روشهای ساختمانی را نیز بررسی میکنند که امکان ساخت اشیا را در محیطهایی بسیار متفاوت از زمین فراهم میکند. در سال ۲۰۱۳، یک شرکت معماری مستقر در آلمان، در پروژه استعمار مریخ شرکت کرد که طرح آن خواستار ساخت مجموعهای زیرزمینی از غارها برای اسکان انسان در مریخ بود. این شرکت از روش خودکار برای ایجاد این غارها استفاده کرد که حتی می توانند یک مرکز پردازش بازالت و یک یخچال مصنوعی را در خود جای دهند. این یخچال مصنوعی زیرسطحی طوری طراحی شده است که برای سرنشینان اکسیژن و آب فراهم میکند و اگر معماران با این سرعت پیش بروند، شگفتی های بزرگ معماری در مریخ رقم خواهد خورد.
کد خبر 645444منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهرهای جهان کشورهای جهان کلانشهرهای جهان اقدامات شهرهای جهان عربستان شهر نئوم طراحی شهری تغييرات اقليمي کاهش انتشار کربن آلودگی هوا انرژی تجدیدپذیر اخبار جالب خواندنی ها اخبار خواندنی ها شهرداری اخبار شهری زندگی در آینده معماری در اینده شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق تغییرات اقلیمی طراحی شهرها پیش بینی سازه ها روش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۶۵۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین
خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. با این حمه سناریوهای مختلفی برای این منطقه تا سال 2050 پیشبینی شده که از انزوای کامل یکی از دوابر قدرت و همکاری متوازن را در بر میگیرد.
به گزارش عصرایران به نقل از موسسه خاورمیانه، بارین کایا اوغلو (Barın Kayaoğlu)، دانشیار تاریخ جهان در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه عراق و استیون کنی (Steven Kenney) مدیر ابتکار آیندهنگری استراتژیک موسسه خاورمیانه (Middle East Institute) در شهر واشنگتن دی سی در یادداشت مشترکی به تحلیل و آینده روابط آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و سناریوهای آن در سال 2050 پرداختند که در ادامه آن را میخوانید.
تنشها بین ایالات متحده و چین در حال گسترش و فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه است. خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد.
میتوانیم تصور کنیم دیدگاههای جهانی واشنگتن و پکن و توانایی آنها در اعمال قدرت (نرم و سخت) چگونه میتواند بر روابط آینده آنها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. نحوه برخورد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با یکدیگر و نقشی که در تحولات نوظهور حوزه انرژی و اقتصاد جهانی ایفا میکنند، میتواند بر نحوه تعامل این دو ابرقدرت با منطقه تأثیر بگذارد که به همان اندازه روابط ابرقدرتها با یکدیگر میتواند جالب باشد.
سه عامل شکل دهنده آینده خاورمیانه
در سمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، در معادلات منطقهای، سه بعد مهم احتمالاً نقش آنها را در رقابت آینده ایالات متحده و چین در منطقه شکل خواهد داد.
1. سیاست درون منطقهای: اولین مورد، نحوه ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر است: با یکپارچگی اقتصادی و سیاسی عملکردی و عملی، یا ناکارآمدی و بی ثباتی پایدار. قبل از جنگ فعلی در غزه در روند کاهش تنش، ثبات و یکپارچگی وجود داشت. هر زمان که ممکن است آن شتاب (در مورد کاهش تنشها) دوباره به دست آید، تحت مسیر "عملکردی و عملی" (Functional and Practical)، میتوانیم تصور کنیم که کشورهای MENA به روشهای جدیدی به توصیههای سازمانهای بیندولتی فرامنطقهای نگاه میکنند.
این منطقه میتواند سیاستها و مکانیسمهایی را بررسی کند که از مزایای عملی کشورهای عضو بلوکهای منطقهای دیگر مانند اتحادیه اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) تقلید کند. چنین ایدههایی میتواند ابتدا موانع تجاری را کاهش دهد، سپس روابط اقتصادی و تجاری نزدیکتر را در سراسر منطقه تقویت کند.
مسیر کارکردی و عملی نشان دهنده یک MENA خواهد بود که مجهز به فرآیندهای تصمیم گیری مشورتی برای اقدام با سازمانها است و منافع خود را بر رقابت ایالات متحده و چین مقدم می دارد.
دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از گروههای مسلح مختلف در جنگهای نیابتی ادامه میدهند و از آن محیط برای نادیده گرفتن حقوق بشر استفاده و بازیگران خارجی را قادر میسازند از این ناکارآمدی سوء استفاده کنند.
2.اهرمهای اقتصاد آینده: منابع سوخت فسیلی بحرین، ایران، عراق، کویت، لیبی، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (این باشگاه غنی از انرژی ممکن است به زودی شامل مصر و اسرائیل شود) احتمالاً منابع اصلی اهرم MENA در برابر واشنگتن و پکن - حداقل برای چند دهه آینده - باقی خواهد ماند. با توجه به تمایل دو ابرقدرت برای تامین نفت و گاز منطقه برای خود و متحدانشان، شرکت های آمریکایی و چینی در بازارهای منطقه ای قدرت خواهند داشت.
اما MENA آماده است تا بر صحنه جهانی آینده تأثیر بگذارد و با استفاده از انرژی و قدرت مالی خود به طرق مختلف در آینده، نماینده خود در رقابت ایالات متحده و چین بر سر منطقه باشد.
با روی آوردن جهان به انرژی های تجدیدپذیر، دولت های نفتی خاورمیانه و شمال آفریقا به طور همزمان تنوع اقتصادی را در بخش های فناوری افزایش داده و در عین حال از ثروت خود برای تامین مالی پروژههای انرژی سازگار با آب و هوا و اقتصاد سبز در منطقه خود و در سراسر جهان استفاده میکنند. مرز جدید برای کشورهای دارای منابع و سرمایه منطقه، پرورش نوآوری و تشکیل قطبهایی در علم/تکنولوژی/ایدهها برای اقتصاد پسا کربنی است که بشریت قصد دارد در قرن بیست و یکم بسازد.
علاوه بر این، در نهایت کاهش هیدروکربنها و افزایش انرژی سبز، شبکههای لجستیکی/حمل و نقل/انرژی جدید در منطقه تکثیر شده و احتمالاً اهمیت ژئوپلیتیکی و تجاری آن را بیشتر خواهند کرد.
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق مسیرهای قدیمی مانند کانال سوئز و یا مسیرهای جدید و پیشنهادی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر، کریدور هند-خاورمیانه و جاده توسعه ترکیه-عراق-امارات-قطری، قرار است مرکز شبکههای تجارت جهانی باشد. بسیاری از بنادر و فرودگاههای منطقه نیز نقش گستردهای در روابط بینالمللی ایفا خواهند کرد.
3.عقاب و اژدها وارد بازار میشوند یا دست و پا میزنند؟: وقتی دونالد ترامپ در سال 2017 رئیس جمهور شد، خردمندی تجارت بین المللی را زیر سوال برد و در عین حال ایالات متحده را در مسیر تقابل بیشتر با چین قرار داد که در سطح جهانی، شامل MENA هم بود. البته چین در اواخر دهه 2010 با قدرت بیشتری وارد این منطقه شده بود و میانجیگری موفق پکن بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در سال 2023 بسیاری را غافلگیر کرد، اما این آخرین مورد از یک سری پیشرفت های چین در منطقه بود.
در عین حال، مسائل نامرتبط به طور فزایندهای توانایی هر دو کشور (آمریکا و چین) را برای رقابت آن هم آنطور که ترجیح میدهند پیچیده کرده است. برخی از تحلیلگران استدلال کردند که تنگناهای جمعیتی و مشکلات اقتصادی در چین، از رقابت با ایالات متحده و غرب حتی قبل از شروع جنگ سرد جدید جلوگیری میکند. در مورد ایالات متحده، مسائل اقتصادی و سیاست داخلی که طرز فزایندهای قطبی شده و اثرات ادامهدار آن، محدودیتهایی هستند که ایالات متحده دارد.
یک عامل مهم جدید این است که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چند سال اخیر تا چه اندازه قصد خود را برای ایجاد مسیری نشان دادهاند که متعلق به هیچ یک از ابرقدرتها نیست و تا حدی به این است دلیل که آنها ضعفهای واشنگتن و پکن را میبینند. نمونه های زیادی وجود دارد: تصمیم ایران و عربستان سعودی به همراه امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی برای پیوستن به گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در آگوست 2023 تنها یکی از این موارد است. بسیاری این پرسش را مطرح کردهاند که آیا بریکس و MENA با وجود انکار دور شدن از غرب، شروع به تشکیل یک بلوک ضدغربی کردهاند یا خیر؟
اگر کشورهای آنجا مسیر کارکردی و عملیتری را در روابط درون منطقهای انتخاب کنند و در حالی که ابرقدرتها با چالشهای داخلی دست و پنجه نرم میکنند، به سمت انتقال انرژی سبز/اقتصاد متمایل شوند، رقابت آمریکا و چین در MENA در آینده چگونه خواهد بود؟
سناریوی اول: ایالات متحده قوی، چین ضعیف تر
ایالات متحده پس از انتخابات 2032 در داخل کشور ثبات یافته است. از طریق ترکیبی از حمایت گرایی اقتصادی در برابر دشمنان، باز بودن برای تجارت با متحدان، دستیابی به حقوق و مهارتهای کارگری، و کاهش تنشهای اجتماعی، آمریکا تجدید حیاتی را تجربه کرد که یادآور دهههای 1980 و 1990 در داخل و خارج از کشور بود.
واشنگتن راههای هوشمندانهتری نسبت به «چکمههای روی زمین» (کنایه از حکومتهای دیکتاتوری و نظامی) در MENA پیدا کرد. دولتهای متوالی ایالات متحده فشارها و مشوقهای متقابلی را برای همپیمانان ایجاد کردند تا به آنها کمک کنند تا اختلافات طولانیمدت خود را از طریق اقدامات اعتمادساز حل کنند.
واشنگتن متعهد میتواند از نهادهایی حمایت کند که همکاری منطقهای را تشویق میکنند. با این حمایتها، بسیاری از کشورهای MENA که دوست ایالات متحده هستند، موانع تجاری خود را کاهش و در پروژه های انرژی متعارف و تجدیدپذیر (با ایالات متحده) همکاری کردند. این امر باعث شد که در طول زمان حمایت به طور فزایندهای به یک خیابان دو طرفه تبدیل شود، زیرا قدرتهای نوظهور بخش فناوری MENA سهم فزایندهای از بازارهای رو به رشد در ایالات متحده را برای محصولات و پروژههای اقتصاد سبز تامین خواهند کرد.
چین با این حال بیکار ننشست. این کشور به سرمایه گذاری در ایران و کشورهای عرب خلیج فارس برای امنیت انرژی ادامه داد و در عین حال به آنها سلاح می فروخت. با این حال، پکن نتوانست پتانسیل ادعایی خود را همانطور که در اوایل قرن بیست و یکم پیش بینی شده بود، تحقق بخشد. چین نفوذ خود را بر ایران (و سوریه و عراق) از طرق دیگر افزایش داد و جمهوری اسلامی به یک پایگاه اصلی ژئوپلیتیکی برای جمهوری خلق چین تبدیل شد. با این حال، تلاش های چین برای سود بردن از تنشهای ژئوپلیتیکی و جناحی باقی مانده در منطقه به هزینه ایالات متحده نتایج محدودی به همراه داشت.
بخشی از مشکل مربوط به ظرفیت محدود پکن برای پاسخگویی به نیازهای منطقه است. پروژههای ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) فاقد سود بوده یا قادر به کاهش مشکلات زیرساختی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نبودند. بنابراین، رهبران در پایتختهای MENA توجه بیشتری به گزینههای آمریکایی و اروپایی خود کردند و از قابلیتهای فنی خود برای ساختن خود استفاده کردند. تنگناهای جمعیتی و اقتصادی چین، همراه با مشکلات ژئوپلیتیکی در خارج از کشور نزدیک، مانع تعامل معنادار با منطقه MENA شد.
سناریوی دوم: ایالات متحده منزوی و چین قوی
برخلاف سناریوی اول، صحنه داخلی آمریکا هرگز آرام نمیشود و توانایی آن را برای نمایش قدرت مانند گذشته مختل میکند. مشکلات واشنگتن – سیاستهای پولی و مالی در سطح فدرال (یا فقدان سیاستهای درست)، ناتوانی در آموزش مجدد نیروی کار و سیاستهای مناقشه برانگیز در مورد نابرابریهای ثروت و درآمد، هویت، و "اول آمریکا" - نفوذ سیاسی ایالات متحده و برتری دلار آن را کاهش می دهد.
این ضعف نسبی ایالات متحده و عدم ثبات در سیاستهای دولتهای متوالی، باعث میشود کشورهای منطقه تجارت با پکن را ترجیح دهند. متحدان ایالات متحده مانند اسرائیل، ترکیه و مصر از نظر سیاسی و اقتصادی به غرب وابسته هستند، اگرچه آنها هم روابط خود را بین غرب و شرق متعادل می کنند.
یک MENA کارآمدتر، با تجارت درون منطقهای و سرمایهگذاری آن در انرژیهای تجدیدپذیر قابل صادرات و صنایع سبز درحال رشد، تعامل خود را با چین عمیقتر میکند زیرا پکن شروع به تغییر جهت با هدف سبز کردن اقتصاد خود میکند. تجارت این منطقه با پکن و منطقه وسیعتر آسیا و اقیانوسیه از سالهای 2010 تا 2030 دوبرابر شده است.
اواخر دهه 2040، و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با پیروی از چین در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی رای میدهند. این پویاییهای مثبت بر نگرانیهایی که پکن به اتحاد با ایران ادامه میدهد، غلبه کرد.
دوستی با پکن برای نخبگان سیاسی منطقه و همچنین شهروندان آن به ثمر نشسته است، اما در موقعیتی بسیار برابرتر از دهههای گذشته. یکی از نتایج آن، تقویت تجارت در منطقه و همچنین با چین و بقیه آسیا است. برخی کشورها از طرحهای یک کمربند، یک جاده تحت حمایت پکن برای ارتقای زیرساختهای فیزیکی خود استفاده میکنند، در حالی که نیروگاههای صنعتی منطقهای مانند ترکیه و مصر و اقتصادهای نوظهور در «صنعت سبز» مانند اردن، فلسطین و عراق توانایی بیشتری برای تولید کالاهایی با کیفیت بالا و برای رقابت با کالاهای چینی پیدا کردهاند.
سناریوی سوم: رقابت
در اینجا، ایالات متحده و چین هر دو طرحهای خود را در اواسط قرن بیست و یکم به دست آوردهاند. کشورهای MENA، با جمعیت تحصیلکرده و آموزش دیده بهتر، رشد تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در اقتصاد سبز و نفوذ بر تجارت جهانی، حمل و نقل و مسیرهای لجستیکی و در مجموع به عنوان یک همتای نزدیک در برابر این دو ابرقدرت ایستادهاند.
این امر ارتباط زیادی با تغییرات درون منطقهای داشته است. با کاهش وابستگی کشورهای صنعتی به نفت و گاز، کشورهای غنی از هیدروکربن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گزینههای خرید و حمل سودآوری را برای کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا ارائه کردند و از درآمد حاصله برای سرمایهگذاری در فنآوریهای انرژی بادی و خورشیدی با کارایی بالا استفاده کردند.
روابط MENA با ایالات متحده و چین مبتنی بر ترکیبی سالم از همکاری و رقابت است. پیوند پول کشورهای خلیج (فارس) با غولهای مهندسی از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا و آمریکای شمالی به ایجاد زیرساختهای انعطاف پذیر در کشورهای آسیب پذیر در برابر افزایش سطح آب دریاها و سایر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی کمک کرد.
در همان زمان، ابوظبی، دوحه، دبی، استانبول، ریاض و تل آویو آمدند تا با مراکز مالی و فناوری چین و آمریکا در توسعه فناوریهایی که با تغییرات آب و هوایی مبارزه میکنند، رقابت کنند. این پویاییها عملاً هرگونه علاقه ماندگار ایالات متحده و چین را در جنگ سرد با یکدیگر در MENA کاهش داد.
در نهایت: نگاهی جدید به آمریکا و چین در خاورمیانه 2050
امروزه، با ادامه و بدتر شدن مشکلات خبرساز MENA، ایالات متحده و چین قادر به رقابت برای تأثیرگذاری بر دولتهای منطقه بر اساس اولویتهای خود هستند.
اگر ما - و مهمتر از آن، رهبران منطقه - برای تصور آیندهای که در آن کشورها اشکال جدید و جسورانه آژانسهایی را برای تنظیم مجدد پویاییهای سیاسی درون منطقهای و سرمایهگذاری در فناوری و اقتصادهای سبز آینده به کار میگیرند- وقت بگذاریم، میتوانیم آن را ببینیم. گامهایی که میتواند آیندههای مختلفی را ایجاد کند و رقابت واشنگتن و پکن را در این بخش از جهان کاهش دهد.